English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (7472 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
revolution U چرخش دوران
revolutions U چرخش دوران
rotation U چرخش دوران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
whirl U چرخش یا دوران جریان سیال
whirled U چرخش یا دوران جریان سیال
whirling U چرخش یا دوران جریان سیال
whirls U چرخش یا دوران جریان سیال
angle of rotation U زاویه دوران زاویه چرخش
spinning U چرخش [گردش] [دوران ]
Other Matches
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
era U دوران
eras U دوران
cycles U دوران
gyration U دوران
cycle U دوران
gyrations U دوران
cycled U دوران
vertigo U دوران
rotation U دوران
periods U دوران
circulations U دوران
swimming U دوران
circulation U دوران
period U دوران
paleozoic U دوران اول
off season U در دوران کم کاری
off season U در دوران کسادی
plane of rotation U سطح دوران
rotate U دوران کردن
the whirligig of fashion U دوران دایمی مد
revolution U دوران شورش
revolutions U دوران شورش
qyaternary U دوران چهارم
peacetime U دوران صلح
sense of rotation U جهت دوران
dizzy U دچار دوران سر
stound U دوران درد
space age U دوران کیهان
wifehood U دوران زوجیت
wartime U دوران جنگ
race U دوران مسیر
raced U دوران مسیر
races U دوران مسیر
lives U دوران زندگی
life U دوران زندگی
rotated U دوران کردن
circulations U دوران خون
lucid interval U دوران افاقه
axis of rotation U محور دوران
fulcrum U نقطه دوران
distance between centers U طول دوران
angle of rotation U زاویه دوران
rotation about a line U دوران دور یک خط
rotates U دوران کردن
circulation U دوران خون
till in old [great] age U تا در دوران سالمندی
climacteric U دوران یائسگی زن
aftertime U دوران پیری
vertiginous U سرگیجهای دوران کننده
season U دوران چاشنی زدن
seasons U دوران چاشنی زدن
geocentric U دوران زمین مرکزی
seasoned U دوران چاشنی زدن
revolution U دور دوران کامل
off season U وابسته به این دوران
azoic U دوران ماقبل تاریخ
jumped-up U تازه به دوران رسیده
golden ages U دوران رونق و رفاه
revolutions U دور دوران کامل
golden age U دوران رونق و رفاه
geriatrician U امراض دوران پیریgyrfalcon
rotation around [about] a point U دوران دور نقطه ای
rotation U دوران گردش بدور
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
rotational U دوران گردش بدور
obligated tour U دوران مشمولیت وفیفه
geriatrist U امراض دوران پیری
iceman U یخی بستر دوران یخ
circulatory U مربوط یه دوران خون
rotation about a point U دوران دور یک نقطه
peripheral course U دوران پیش دانشگاهی نظامی
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
mesozoic era U دوران دوم زمین شناسی
long run period U دوران محاسبه بلند مدت
gyrate U چرخ زدن دوران داشتن
anthropic U مربوط به دوران پیدایش انسان
gyrated U چرخ زدن دوران داشتن
gyrates U چرخ زدن دوران داشتن
age earnings profile U برنامه درامد در دوران زندگی
yaw U دوران هواپیما حول محورقائم
yawed U دوران هواپیما حول محورقائم
gyrating U چرخ زدن دوران داشتن
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
Victoriana U وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Difficult times lie ahead. U دوران سختی درپیش است
The whirligig of time revolves. U دوران دایمی زمان می چرخد.
Early Christian architecture U سبک معماری دوران مسیحیت
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
protectorates U دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorate U دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirligig of something U دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
rolled U دوران حول محور طولی غلطش
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
paleocene U قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
rolls U دوران حول محور طولی غلطش
twisting U دوران حول محور افقی پیچش
roll U دوران حول محور طولی غلطش
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
Pre-Raphaelite U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
period U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
hallstatt U وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
twists U دوران حول محور افقی پیچش
twist U دوران حول محور افقی پیچش
vorticity U میزان برداری دوران موضعی سیال
Pre-Raphaelites U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
quadrangles U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian U معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangle U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian U ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
dog days U چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
gyrations U چرخش
wheels U چرخش
circulation U چرخش
whirling U چرخش
circulations U چرخش
whirlpool U چرخش اب
whirlpools U چرخش اب
volte-face U چرخش
levorotation U چرخش به چپ
volte face U چرخش
wheeling U چرخش
wheel U چرخش
turns U چرخش
rotation U چرخش
head rolling U سر چرخش
rotational U چرخش
gyration U چرخش
turn U چرخش
whirls U چرخش
wrenched U چرخش
whirled U چرخش
wrenches U چرخش
swirl U چرخش
spins U چرخش
trolls U چرخش
swirled U چرخش
troll U چرخش
swirling U چرخش
wrench U چرخش
whirl U چرخش
spin U چرخش
revolution U چرخش
twirl U چرخش
swirls U چرخش
twirled U چرخش
revolutions U چرخش
twirling U چرخش
twirls U چرخش
golden age U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
rhythm method U روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
golden ages U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
mastodon U پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
williamson turn U چرخش ویلیامسون
fractional turn U چرخش کسری
free rotation U چرخش ازاد
revs per minute U چرخش بر دقیقه
revolutions per minute U چرخش بر دقیقه
vertical scrolling U چرخش عمودی
gyoradius U شعاع چرخش
compass swing U چرخش خط محوری
number of revolutions U چرخش بر دقیقه
rev U چرخش بر دقیقه
rotational speed U چرخش بر دقیقه
disrotatory motion U چرخش ناهمسو
cyclostat U دستگاه چرخش
conrotatory motion U چرخش همسو
concentricity U دقت چرخش
rpm U چرخش بر دقیقه
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
radius of gyration U شعاع چرخش
upward rotation U چرخش رو به بالا
upright spin U چرخش ایستاده
rotational speed U سرعت چرخش
rotational post U شغل در چرخش
magnetic ritation U چرخش مغناطیسی
rotatable U چرخش پذیر
radius of giration U شعاع چرخش
molecular rotation U چرخش مولکولی
quartimax rotation U چرخش کوارتیماکس
oblique rotation U چرخش مایل
proper rotation U چرخش متعارف
optical rotation U چرخش نوری
pivot ship U ناو چرخش
orthogonal rotation U چرخش عمودی
pivot point U مرکز چرخش
sidespin U چرخش بیک سو
sidespin U چرخش انحرافی
varimax rotation U چرخش واریماکس
Recent search history Forum search
2off-season
2off-season
2معنی اسم تیتان چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com